زود نیست...

قلبم یکی در میان میزند...زود نیست؟

دست هر پیرزنی را گرفتم...گفت:پیر شی مادر...

دعایشان مستجاب شد!!!!

در جوانی پیرشدم!!!!

کنج گلویم قبرستانیست...

پر از احساس هایی که زنده به گور شدند به نام بغض...

او که رفت...

مهربانی تا کی؟؟؟؟

بگذار سخت باشم و سرد!!!!

باران که بارید...چتر بگیرم و چکمه!!!!

خورشید که تابید...پنجره ببندم و تاریک!!!!

اشک که امد...دستمالی بردارم و خشک!!!!

او که رفت...نیشخندی بزنم و سوت!!!!

پیر شدم...

اگر شانس بیاورم، روزی من هم پیرمردی خواهم شد...

که هر وقت یاد تو می­افتد، سیگارش را از جیب کتش بیرون می­آورد

 و روشن می­کند و با حسرتی پنهان میان آه­های بلند به آن پُک­های پیاپی می­زند،

اگر خروس بی­محل مرگ همین شانس را هم از زندگی نگیرد…

و باز این منم که دارم یاد تورا دود میکیم

تلخ...

خدایا...

امروز مهمان من باش به صرف یک فنجان قهوه تلخ!!!!

وقتش رسیده،طعم دنیایت را بچشی!!!!!

حسرت هایم...

خیلی وقت است مرده ام... دلــــــم می خواهد ببارم،کسی نپرسد چرا؟

. . . توچه میفهمی. . .

 این روزها ادای زنده ها را در میاورم. . . تظاهر به شادی می کنم ، حرف میزنم مثل همه

 . . . امـــــــــــــــــــــــــــا. . .

بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام بی انصـــــــــــــــــاف

... چانه نزن ...

  حسرت هایم به قیمت عـــــــمرم تمام شد

خدایا...

خدایا...!!!!

خسته ام.....

تو میایی یا...من بیایم؟؟؟!!!!

تغییر...

کمی عوض شدم؛

دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم؛

به کسی تکیه نمیکنم .؛

از کسی انتظار محبت ندارم؛خودم بوسه میزنم بر دستانم ؛

سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم…

هه،چقدر بزرگ شده ام  ... !!!

پوسید...

خدا را چه دیدی شاید دوام اوردم!

هر تمام شدنی که مرگ نیست...

گاهی میتوان کنار یک پنجره سیگار بدست و منتظر،پوسید....

کما...

ﺩﻟﻢ ﮐُﻤﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ...

ﺍﺯ ﺁن هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:

ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ!

ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍیش ﺩُﻋﺎ ﮐﻨﯿﺪ...

بوسه...

آن روزها تو و بوسه های داغ

این روزها من و داغ بوسه ها

فراموش...

خیلی وقت است فراموش کرده ام…

کدامیک را سخت تر می کشم…؟

 رنج!

انتظار!

یا نفس را

…

رکورد...

اسم هر دویمان را در گینس ثبت میکنند!

تو در دروغ گفتن رکورد زدی...من در باور کردن!!!!