تغییر...
- شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۷ ب.ظ
- ۹۳/۰۳/۱۰
شک کرده بـودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “مـن” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من!
وقتی امروزم را نگاه می کنم ،
در آن گذشته ای را نمی بینم
وقتی به تو فکر می کنم ...
تنها یک چیز را می بینم،
غرور نگفتن یک حرف ساده...
حرفی از ماندن ، حرفی از بودن
حرفی از دوست داشتن .
وقتی از تو حرف می زنم،
تمام فعل هایم از گذشته حکایت می کنند
بودم، رفتی ، دوست داشتم
تقویم را که نگاه میکنم
سال هاست که تو رفته ای ...
سال هاست که جاده و کوچه و پنجره از تو خالی شده
سال هاست که سکوت حرف می زند
سال هاست که فاصله ها بیداد می کند
سال هاست که تظاهر میکنم خوبم ، تظاهر میکنم هستم
این آدم ها نمیدانند
نوشتن برای کسی که
خواننده ی این نوشته ها نیست
چقدر طاقت فرسا ست
هـــرکس هـــر جـــا که دلش مـــی خواهــــد، بنشیند!
امـــا مـــــن …
به کســی اجــازه اینکــه به جــای تـــــو در قلب من بنشیند را نخواهـــــم داد …
قلـــــــــــــب مــــــــن، فقــــــــط جـــــای توســــــــت …!!!
.
مر30 لینکیدمت !
۞•۩▓۩▬►♥•۩▓۩▬► مهربون من اومدم تو هم بیا نظر بده منتظرتم ♥•۩▓۩▬►♥*•۩▓
سر و ته این حرفها را که بزنم
باز هم
تویی که در سرم
ته حرفها را میزنی
۞•۩▓۩▬►♥•۩▓۩▬► شعر عاشقانه و عکس عاشقانه ♥ ساوه ♥ ♥•۩▓۩▬►♥*•۩▓
هر سری تکیه کند بر شانه ای وقت وداع *
سر ما تکیه کند وقت وداع بر دیوار ........
[گل][گل][گل]
قدم سبز تو وقتی که به تکرار افتاد
شرح کوچیدنت از آبی خودکار افتاد
بوسه میزد غمی از جنس تو در باور باد
عطر چون سایه به انبوه چمنزار افتاد
رهگذر تا که به تاریکی شنها زُل زد
از گُل خنده او شاخه سیگار افتاد
در پی خنده به سیمای تو ای شاخه گُل
رعشه پنجره بر پهنه دیوار افتاد
پیش سردار بگو مسئله دار و طناب
اگر ای باد گذارت به سر دار افتاد
«خانه دوست» نپرسیدم و از بخت بدم
آن پس بچه هم از روی سپیدار افتاد!
دیگر میلی ندارم به او
ولی بی انصافیست آنطور که مرا ترک کردند ترکش کنم