ساقی بیخیال من!
سهمم را بریز روی زمین...
بگذار جاده ها مست کنند...
شاید مسافرم را برایم پس اوردند..!!
سیگار راترک کرده ام
نشسته ام از روزگار میکشم
روزی ...
روزگار راهم ترک خواهم کرد...
من خیلی گذشته ام
گذشتم از تو گذشتم از خاطراتمان گذشتم از بی احساسی هایت گذشتم از بی توجهیت
من کسی نبودم که از چیزی بگذرم.
اما سیگار یادم داد
تا چگونه بگذرم و بی صدا بسوزم و قلبم را چطور مثل ته سیگار بیندازم دور
شاید شور بود بارانی که بیرحمانه روی سر تو و او میبارید که اینچنین نمکگیر دستهایش شدی!
یادت مرا فراموش !
تنها نشسته ام...چای می نوشم و بغض میکنم!
هیچکس مرا به یاد نمی اورد!
این همه ادم،روی کهکشان به این بزرگی، من حتی ارزوی یک نفر هم نبودم!!!
ترکت می کنم تاهرسه راحت شویم...
من،تو و رقیبم.
من ازقید تو،او از قید من،وتو از قید خیانت
!گفتی تا سیگاری دود کنی برگشتم
زندگیم دود شد ، کجا ماندی؟؟؟
نمیدانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند...
مهم ریشهبود...
که تیشه خورد...
از نگاه خندانم چیزی نمی فهمی...
از چشمانم پیداست...
بایدبنگری...
نه آغوشت را می خواهـــم ،
نه یک بوســـه
نه حتـــی بودنت را
همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است
مرا به آرامش می رسانــد
اصطکــاک سایه هایمـــان حتــی
بعد مرگم روی قبرم ، روی عکسم ننویسید جوان ناکام ؛
من از سیگار خیلی کام گرفتم ، بدنامش نکنید
عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم!
دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود!
ای سلام موجای دریا منو تو بغل بگیرید
خدافظ دردا وغمها همتون با من بمیرید
پرسیدبیداری؟
گفتم آری بی(دار)م چراکه اگر(داری)داشتم
یا،قالی زندگی ام راخودم مى بافتم یا زندگی ام رابه (دار)مى آویختم.پس بی(دار)بی(دار)م
من میروم این بار خیالت راحت
تو بمان با دگران یار خیال راحت
بعد از این همنفس هر شب من خواهد شد
فقط این پاکت سیگار خیالت راحت