بی انصاف...
- يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۳ ق.ظ
- ۹۳/۰۴/۰۱
•
آمد رمضان و التهابی ست به لب
هر لحظه مرا حسرت آبی ست به لب
با شوق لب تو “ربنا” می خوانم
هر بوسـه به پای تو دعای مستجابی ست به لب
اللهم عجل لولیک الفرج
نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم . . .
التماس دعا
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری وبمیرانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که طوفانی ام
حرف بزن ،حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام
خوب ترین حادثه میدانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام ؟
ها به کجا میکشی ام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانی ام ...
.
سلااااااااااااااااااااااام داداشی خوبی ؟؟؟
بعدازیه ماه برگشتم...
مارو ک یادت نرفته ؟؟؟
خخخخخخخخخخخخ
آپ کردم خوشحال میشم بهم سربزنی
بیا بیا که غزل را دوباره جان بدهی
به بازوان من بی رمق توان بدهی
"میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است"*
ولی مباد دلت را به این و آن بدهی
دوباره موسم اردیبهشت خواهد شد
که باز دلبری ات را به من نشان بدهی
ونامه های تو خواهد رسید ، آنها را
اگر به بال ظریف کبوتران بدهی
چه لحظه ای بشود در میان آغوشت
قسم به شرم نگاهت اگر امان بدهی
اره داداش...
قلیون میکشم که منت نامرد نکشم....
قلیون میکشم که از نارفیق نکشم......
قلیون میکشم که بتونم غم و غصه هامو تنها رو دوشم بکشم...
تو از پشت خنجر نزن.....
نمیخواد به فکر سلامتی ما باشی...
به بعضیا باید گفت :
عزیزم تو عوضی شدی ، نگو شرایط عوض شده !
یادمان باشد...
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم..
در برابرش مسئولیم...
در برابر اشکهایش
شکستن غرورش
لحظه های شکستن درتنهایی ولحظه های بیقراریش..........
و اگر یادمان برود....
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد...
واین بار خود ما, فراموش خواهیم شد.