جمعهها را باید قاب گرفت!!
درست مثل همان عکس های قدیمی و خاک گرفته ی روی دیوار...
انگار جمعه ها ماندگار ترین روزهای آفرینش اند...
تلخی ها و شیرینی هایش، قاب می شود و می چسبد به دیوار خانه ی دلت...
مثل لبخند های مادر بزرگ در آن عکس قدیمی...
یا مثل گریه های من در آغوش مادر ، که با دیدنش در عکس های قدیمی، همیشه لبخند می زنم...
مرد و زن هم ندارد... جمعه ها باید کسی را داشته باشی که تو را در آغوش بکشد!
جمعه ها را باید عاشقانه گذراند؛... تا غروبش دلگیرت نکند...
باید دست در دست های گرم تو گذاشت و جاده ها را یکی یکی فتح کرد...
آخر باید یکی را داشته باشی تا با بوسه های بی هوایش به تو بفهماند که جمعه ها عشق تعطیل نیست؛...
لعنتی تازه سر آغاز عاشق شدن است...
من و تو که دیگر خوب می دانیم...
جمعه سال هاست که هیچ داستان خوشایندی ندارد...
پس بیا از همین الان...
به استقبال عصر دلگیر جمعه برویم...
به نگاه گستـاخ مردم این شهر بگو:
وقتی کسی تا خرخره در سیـگار فرو میرود،
شاید دارد حسابش را با خاطراتــ کسی تسویه میکند!!!