...دل شــکــســتــه...

دیگر آرزویـــی ندارم! اگرچه خودم نـــه ،ولی حداقـــل موهایــم سپیــد بختــــ شدند عاقبتـــ

...دل شــکــســتــه...

دیگر آرزویـــی ندارم! اگرچه خودم نـــه ،ولی حداقـــل موهایــم سپیــد بختــــ شدند عاقبتـــ

...دل شــکــســتــه...

باسلام خدمت دوستای گلم خلوتی مهیا کردم تا بتونم عاشقانه هام و دلنوشته هامو بزارم،خواهشا با نظرات زیباتون کمکم کنید،من همه رو دوس دارم و با همتون آماده تبادل لینک هستم و یک چیزی،که از متن ها و عکس هام دلشکسته نشین آخه دل خودم کافیــ...ــه

آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۸/۱۷
    heh
  • ۹۴/۰۶/۰۴
    GOD
  • ۹۴/۰۴/۱۲
    M@N
  • ۹۴/۰۲/۱۳
    من
پیوندها

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

ته تهش...

خیلـــــی سخــــته با رَگــــــ بُــــریده بنویـــسی،
از لکــــــه های خُـــــونِ روی کاغـــــذ هم نـــــترس...!
تَــــرس نــــداره که خُــــونِ!!!!
امشـــــب هرچی زنـــــگ زدم گوشیــــتو جواب ندادی...
میخواســــتم بگـــــم میخواستـــــم بگــــم ،
یــــــادته اون روزا که تازه آشــــنا شده بودیم بغلــــت کردم...
درگوشِـــــت گفتـــــم
من زود وابســــته میشم اگه یه روزی خـــــدای نــکرده. . .
حــــرفــــمو قــــط کـــردی و دســــت کشیــــدی رو ابــــروهام گفــــتی تا تهــــــش هســــتم تــــــهِ تهــــش. . .
بعد دوتایی باهم خندیدیم!
یادته گفتم یکی قبل تو تو زندگیم بود که همه چیزمو خراب کردو رفت!!!
بازم حرفمو قط کردی با اون چشمایِ درشتو نازت بهم چشم غُره رفتی گفتی
اه اه اه بدم میاد همش حرف از جدایی همش حرف از رفتن چیه شیطون چشت یکی دیگرو گرفته ها!؟!؟!
بعدش خندیدی ولی میخواستم بگم دیگه طاقت ندارم تورو از دست بدم بری میزنم...
قیدِ همچیرو میزنم...
آخ دیگه دستم توانِ نوشتن نداره...
فقط یه سوال: گفتی تا تهــــش هستم من الان تَهِ تَهَم تو کجــــایــــی؟
منو ببخش گلم...

روز من...

روز مرگم چه روز شلوغیست...
چه دردآورست
هر قدر که نبودی امروز هستی...
پررنگ تر از همیشه...
زیر تابوتم را می گیری...؟!!!
چرا؟!!!
تو که میدانی من از هر فاصله ی حست میکنم...
پس چرا جسم بی جانم را هوایی می کنی...
سرد شدم
یخ زدم
خوشحال بودم که دیگر چیزی حس نمیکنم
ولی باز هم دستانت گرمم کرد...
ببینم دیگر نگران نیستی که کسی تورا با من ببیند؟!
اشک میریزی!!!
چرا؟!!!
گفتم دوستت دارم
تو گفتی بمیر...
من فقط خواستم حرفت را زمین نندازم...
مادرم را میبینی...
گل رزی که آوردی آرامش نمیکند...
اشک هایت آرامش نمیکند...
جفا کردم
تنها به او...
فقط او مرا با همه ی اشتباهاتم دوست داشت...
امروز
اینجا
این خاک سرد
تمام ان چیزیست که تو برایم خواستی...
وعشق وعشق وعشق تمام آن چیزیست که من برای تو خواستم...!!!!!!!!!!

اخرین...

طعم تلخ سیگار را دوست دارم!!!

تلخ مثل اخرین بوسه ی لعنتی ما...

تلخ مثل اخرین دروغ تو...که باز هم همو میبینیم

تلخ مثل نبودنت!!!!

بی انصاف...

بی انصاف...

لای انگشتانم را باید انگشتان تو پر میکرد...نه سیگار!!!!